آزمون ارشد یکی از مهمترین آزمونهایی است که برای ورود به مقاطع تحصیلی بالاتر هر ساله در کشور ما برگزار میشود.
زبان انگلیسی یکی از دروسی است که تعداد سوالات بالایی را به خود در این آزمون اختصاص داده است. به همین دلیل در این مقاله لینگوتاک لیستی جامع از لغات پر تکرار را برای شما فراهم کردهایم. تا انتها همراه ما باشید. همچنین شما با شرکت در یک کلاس زبان آنلاین میتوانید روی زبان انگلیسی تسلط بیشتری پیدا کنید.
سرفصل ها
واژگان پر تکرار آزمون ارشد
accurate
دقیق، درست، صحیح
adjacent
مجاور، همجوار
ample
کافی، فراوان
apparent
آشکار، واضح
arbitrary
اتفاقی، تصادفی
beneficial
مفید، سودمند
brilliant
درخشان ، تابناک
controversial
جدال آمیز
diverse
گوناگون، متنوع
dizzy
گیج کننده، سرگیجه آور
doubtful
مردد، دودل
drastic
حاد، شدید
ecstatic
سرخوش، شاداب
equivalent
برابر، هم ارز ، معادل
exceeding
زیاد، شدید
fictional
داستانی، خیالی
fragile
شکننده ، نازک
frank
صادق
futile
بی فایده، بی استفاده
grateful
سپاسگذار
immense
بزرگ، عظیم، زیاد
imprudent
بی احتیاط، بی فکر
impulsive
بدون تفکر، بی خردانه
indomitable
راسخ، تزلزل ناپذیر، شکست ناپذیر
inevitable
اجتناب ناپذیر
ingenious
خلاق، مبتکر، سازنده
inherent
ذاتی، درونی
initial
اولیه، ابتدایی
intact
دست نخورده، سالم
interval
فاصله، وقفه
intractable
رام نشدنی، سرکش، انعطاف ناپذیر
intrinsic
ذاتی، درونی، اساسی
invariable
ثابت، بدون تغییر
marginal
حاشیه، کناری
mediocre
معمولی، متوسط
meticulous
دقیق، موشکافانه
mutual
دوطرفه، دوجانبه
neutral
بی طرف، خنثی
peripheral
پیرامونی، دورهای
permanent
دائمی، ابدی
pessimistic
بدبین
preceding
قبلی، پیشین
predisposed
آماده، مستعد
predominant
برجستهترین، غالبترین
prestigious
برجسته، مهم
primitive
ابتدایی، اولیه، بدوی
rational
معقول، منطقی
reckless
بی دقت، بی احتیاط، بی توجه
reliable
قابل اعتماد، معتبر
requisite
لازم، ضروری
spontaneous
بی اختیار، فوری
subordinate
پایینتر، تابع، زیر دست
sufficient
کافی
thorough
کامل، جامع
unanimous
یک رأی، همدل
vital
بسیار مهم، حیاتی
voluntary
داوطلبانه
wary
محتاط، مواظب
widespread
رایج
adversely
بهطور نامطلوب، بهطور نامساعد
approximately
تقریبا
confidently
با اعتماد به نفس، با اطمینان
consequently
بنابراین، در نتیجه
conversely
بر عکس، از طرفی دیگر
eventually
نهایتا، سرانجام
primarily
اساسا، عمدتا
punctually
به موقع، سروقت
redundantly
اضافی، زاید
reluctantly
با اکراه، بدون تمایل
remarkably
بهطور چشمگیر، بهطور قابل توجه
simultaneously
بهطور همزمان
sincerely
بهطور صادقانه
subsequently
سپس، متعاقبا
temporarily
بهطور موقت
urgently
فوری
vaguely
بهطور مبهم
vastly
زیاد، بهطور وسیع
virtually
تقریبا، عملا
acquisition
فراگیری، اکتساب
appreciation
قدردانی، تقدیر
aptitude
استعداد، توانایی
asset
سرمایه، دارایی
assistance
کمک، یاری مساعدت
astonishment
شگفتی، سرگشتگی
attitude
گرایش، حالت
authority
اجازه، اختیار، صلاحیت
avoidance
پرهیز، اجتناب
commitment
تعهد
compensation
جبران، تلافی
complaint
شکایت
component
بخش، جز
conformity
تطابق، پیروی
conspiracy
توطئه، دسیسه، تبانی
controversy
بحث، مجادله
convention
سنت، عرف، رسم
coordination
هماهنگی
detection
شناسایی، تشخیص
disharmony
ناهماهنگی، عدم انسجام
disruption
اخلال، اختلال، بی نظمی
dispute
مشاجره، بحث، جدل
evolution
تکامل
exaggeration
اغراق، مبالغه
exhibition
نمایشگاه، نمایش، عرضه
expansion
توسعه، گسترش
exploitation
بهره کشی، استثمار
extinction
انقراض
implication
معنی ضمنی، تلویح
indulgence
زیاده روی، افراط
inflation
تورم
inhibition
ممانعت، جلوگیری
illustration
توضیح، تشریح، شکل
inferiority
پایین رتبگی، دون پایگی، کوچی
insight
بینش، دید، بصیرت
integrity
یکپارچگی، تمامیت
intention
قصد، نیت
interaction
تعامل
intervention
مداخله
interpretation
تفسیر، توضیح، تشریح
investigation
تحقیق، بررسی
jealousy
حسادت
jeopardy
خطر
morality
اخلاقیات، پایبندی اخلاقی
orientation
جهت یابی، نگرش
patience
صبر، شکیبایی
priority
اولویت
regulation
قانون، مقررات
repulsion
انزجار، نفرت، بیزاری
reputation
شهرت
resistance
مقاومت، مخالفت
resolution
حل مشکل، رفع مشکل، اراده، عزم ثبات قدم
restraint
منع، ممانعت، جلوگیری
resurrection
احیا، تجدید حیات، رونق مجدد
retaliation
انتقام
simulation
شبیه سازی
solution
راه حل
submission
تسلیم، تحویل
superiority
برتری
supervision
نظارت
suppression
سرکوب، سرکوبی
survival
بقا، جان سالم بدر بردن
suspension
تعیق، معلق بودن
tradition
رسم، سنت
vanity
تکبر، غرور
vibration
ارتعاش، نوسان
violation
تخطی
abridge
کوتاه کردن، مختصر کردن
absorb
جذب کردن
abstain
پرهیز کردن، اجتناب کردن
abuse
سواستفاده کردن
accompany
مشایعت کردن، همراهی کردن
adjust
وقف دادن، سازگار کردن
advocate
حمایت کردن، طرفداری کردن
affect
تحت تاثیر قرار دادن ، تاثیر گذاشتن
agitate
آشفته کردن، سرگردان کردن، برهم زدن
allege
ادعا کردن، اظهار کردن
allocate
اختصاص دادن، تخصیص دادن
anticipate
انتظار داشتن، پیش بینی کردن
appoint
(منصوب کردن، گماشتن به کاری)
arrange
تدارک دیدن، مرتب کردن
ascribe
نسبت دادن به ، ربط دادن به
aspire
آرزو داشتن، اشتیاق داشتن
assemble
جمع کردن، گردآوری کردن
assume
فرض کردن، در نظر گرفتن، پنداشتن
associate
ربط دادن، ارتباط و معاشرت داشتن با
attain
بدست آوردن
attribute
نسبت دادن به، ربط دادن به
betray
خیانت کردن
circulate
در گردش بودن، جاری بودن
clash
مشاجره داشتن، مجادله داشتن
coincide
همزمان بودن، مقارن بودن ، همپوشی داشتن
collaborate
همکاری کردن، تعاون داشتن
collapse
فروریختن، فروپاشیدن ،ویران کردن
commit
تعهد دادن، متعهد شدن
comply
اطاعت کردن، پیروی کردن، هماهنگ شدن با
conceive
تصور کردن
concentrate
تمرکز کردن
condemn
سرزنش کردن، توبیخ کردن
confess
اقرار کردن، اعتراف کردن
confirm
تایید کردن
confound
گیج کردن، سردرگم کردن
confront
مواجه شدن، روبرو شدن
conserve
نگهداری کردن، حفظ کردن
consult
مراجعه کردن ، مشورت گرفتن
consume
خوردن، استفاده کردن
contend
اظهار کردن، ادعا کردن
convene
گرد همایی داشتن، دور هم جمع شدن
convert
تبدیل کردن، تغییر دادن
correspond
موافق بودن ، مشابه بودن
deceive
فریب دادن، گول زدن
deduce
برداشت کردن
degenerate
بدتر شدن، روبه انحطاط رفتن
deliver
تحویل دادن
denote
نشانه چیزی بودن، دلالت کردن بر، به معنی چیزی بودن
depict
به تصویر کشیدن، نمایش دادن
deposit
واریز کردن
derive
گرفتن، مشتق شدن
detach
(از قسمت بزرگتری) جدا کردن، مجزا کردن
detect
شناسایی کردن
determine
تعیین کردن
detest
نفرت داشتن
deviate
منحرف شدن، از مسیر خارج شدن
devote
اختصاص دادن، وقف کردن
diminish
کاستن، کم کردن، کم در نظر گرفتن
discern
فهمیدن، متوجه شدن
disclose
فاش کردن، آشکار ساختن
discriminate
تبعیض قائلل شدن، تمییز قائل شدن
dispatch
ارسال کردن، فرستادن
display
نشان دادن، نمایش دادن
dispute
مشاجره کردن، جدل و بحث کردن
distinguish
تشخیص دادن
diverge
منحرف شدن، از مسیر خارج شدن
donate
اهدا کردن، هدیه کردن، اعانه دادن
elicit
بیرون کشیدن، استخراج کردن
eliminate
حذف کردن، کنار گذاشتن
embark on/upon
انجام دادن، اقدام کردن، مبادرت ورزیدن
embody
مجسم کردن، تجسم کردن
emerge
آشکار شدن، پدیدار شدن
encounter
مواجه شدن، روبرو شدن
enforce
تقویت کردن، تحکیم کردن
enhance
بهبود دادن، ارتقا دادن
enumerate
برشمردن، یکیک ذکر کردن
equip
مجهز کردن، آماده کردن
establish
بر پا کردن
esteem
احترام گذاشتن، گرامی داشتن
estimate
برآورد کردن، تخمین زدن
evacuate
تخلیه کردن، بیرون بردن، خارج کردن
evaporate
بخار شدن، ناپدید شدن
exceed
فراتراز چیزی رفتن
expire
منقضی شدن، پایان یافتن
extinguish
(آتش و غیره) خاموش کردن، فرونشاندن
fabricate
ساختن، بوجود آوردن
flourish
رشد کردن، موفق شدن، شکوفا شدن
foster
ترویج کردن، تشویق کردن
garner
جمع کردن
generate
تولید کردن، ایجاد کردن
glance
نظر اجمالی انداختن به
hinder
ممانعت کردن
identify
شناختن، تشخیص دادن
implement
به انجام رساندن، اجرا کردن
imply
تلویحا بیان کردن
impose
تحمیل کردن، اعمال کردن
impress
تاثیر گذاشتن
incline
تمایل داشتن، گرایش داشتن
incorporate
در برگرفتن، گنجاندن
increase
افزایش دادن، اضافه شدن
induce
ترغیب کردن، تشویق کردن
inflate
باد کردن، بزرگ کردن
inherit
وارث چیزی بودن، وارث شدن به
insert
وارد کردن، داخل نمود
intercept
باز داشتن، (کسی یا چیزی را بین راه) متوقف کردن
interfere
مداخله کردن
interpret
تفسیر کردن، توضیح دادن
interrupt
حرف کسی را قطع کردن، مانع شدن، سر راه کسی قرار گرفتن
intersect
همدیگر را قطع کردن، ازهمدیگر گذشتن
intervene
مداخله کردن، وساطت کردن، بین دو چیز قرار گرفتن
invoke
استناد کردن به، متوسل شدن به
last
ادامه داشتن، طول کشیدن
locate
محل چیزی را پیدا کردن، مکان یابی کردن
maintain
حفظ کردن، نگه داشتن
monitor
مراقبت کردن، زیر نظر قرار دادن
navigate
راندن، هدایت کردن (کشتی، هواپیما، اتومبیل)
neglect
بی توجهی کردن، نادیده گرفتن
negotiate
مذاکره کردن، واردمذاکره شدن
notify
اطلاع دادن
nullify
لغو کردن، باطل کردن
object
اعتراض کردن، مخالفت ورزیدن
obligate
ملزم کردن، مجبور کردن
obstruct
مانع شدن ، جلوگیری کردن
obtain
بدست آوردن
occur
اتفاق کردن، رخ دادن
overlap
همپوشی داشتن، تداخل داشتن
overlook
نادیده گرفتن
overwhelm
در خود فروبردن، مستغرق کردن
penetrate
نفوذ کردن
perceive
متوجه شدن، درک کردن
perform
انجام دادن، اجرا کردن
persuade
متقاعد کردن، مجاب کردن
pinpoint
به دقت تعیین کردن، دقیقا مشخص کردن
ponder
تفکر کردن، تعمق کردن
postulate
مسلم فرض کردن، بدیهی کردن
precede
پیش از چیزی قرار گرفتن
preserve
حفظ کردن، محافظت کردن
probe
بررسی کردن، تحقیق کردن
proceed
انجام دادن، اقدام کردن
promote
ارتقا دادن، بهتر کردن
pursue
دنبال کردن، پیگیری کردن
quarrel
مشاجره کردن ، جرو بحث کردن
recognize
تشخیص دادن، به رسمیت شناختن
reconcile
آشتی کردن
recover
بهبود یافتن ، بهتر شدن
recount
نقل کردن، شرح دادن
reduce
کاستن، کم شدن
refuse
رد کردن، نپذیرفتن
regard
نگریستن، در نظر گرفتن، تلقی کردن
release
آزاد کردن، رها ساختن
reproduce
تکثیر کردن، تولید مثل کردن
reside
ساکن شدن، زندگی کردن
resolve
حل کردن، برطرف کردن
restore
باز گرداندن، احیا کردن
restrict
محدود کردن
resume
از سرگرفتن، از نو شروع کردن
retain
حفظ کردن، نگه داشتن
retreat
عقب نشینی کردن، خود را عقب کشیدن
retrieve
به حالت قبلی برگشتن، احیا کردن ، دوباره بدست آوردن
reveal
آشکار کردن
revoke
لغو کردن، باطل کردن
revolve
حول محور یا نقطه ای گشتن، چرخیدن
scold
سرزنش کردن، توبیخ کردن
smuggle
قاچاق کردن، قاچاقی وارد یا خارج کردن
speculate
حدس زدن، فرض و گمان کردن
stimulate
ترغیب کردن، تشویق کردن ، تحریک کردن
submit
تحویل دادن
summon
احضار کردن، فراخواندن
surpass
برتر بودن، پیشی گرفتن
surrender
تسلیم شدن
survive
جان سالم به در بردن، زنده ماندن
suspend
معلق بودن،آویزان بودن
sustain
تحمل کردن، نگه داشتن، تاب آوردن
tackle
پرداختن به
terminate
خاتمه دادن، پایان دادن
transfer
انتقال دادن، منتقل شدن
trigger
موجب شدن، به جریان انداختن، شروع کردن
undergo
چیز ناخوشایند یا مشکلی را تجربه کردن، تن دادن به، متحمل شدن
undertake
به عهده گرفتن، عهده دار شدن
utilize
بکار بردن، استفاده کردن
vanish
ناپدید شدن، محو شدن
violate
نقض کردن
withstand
مقاومت کردن، مخالفت کردن
wrap
پیچیدن، بسته بندی کردن
سوالات رایج
در ادامه نظر شنا را به تعدادی از سوالات رایج در این باره جلب میکنیم.
چگونه میتوانم سرعت یادگیری زبان انگلیسی خود را به حداکثر برسانم؟
- آنچه را که میخواهید بهخاطر بسپارید، با صدای بلند بگویید.
- با دست یادداشت برداری کنید، نه با کامپیوتر.
- جلسات مطالعه خود را تقسیم بندی کنید.
- خودت را با روشهای مختلف بیازمایید.
- روش تمرین خود را تغییر دهید.
- بهطور منظم تمرین کنید.
- در طول روز خواب کافی داشته باشید.
- چندین موضوع را پشت سر هم بیاموزید.
تکنیک فاینمن چیست؟
تکنیک فاینمن یک روش یادگیری است که به نام ریچارد فاینمن نامگذاری شده است. در این تکنیک، فرد مفهومی را که در حال یادگیری است برای خود بهروشی ساده توضیح میدهد تا شکافهای دانش خود را پیدا کند. تکنیک فاینمن یک مدل ذهنی برای انتقال اطلاعات با استفاده از افکار مختصر و زبان ساده است.
چطور لغات جدید زبان انگلیسی را سریعا یاد بگیریم؟
راههای زیادی برای یادگیری لغات جدید یک زبان از جمله انگلیسی وجود دارد که به تعدادی از آنها اشاره میکنیم.
- مطالعه کنید، مطالعه کنید و مطالعه کنید. هرچه بیشتر، بهویژه رمان و همچنین مجله و روزنامه میخوانید، کلمات بیشتری یاد خواهید گرفت.
- دم دست خود یک دیکشنری داشته باشید.
- دیکشنری خودتان را درست کنید.
- روزانه یک لغت یاد بگیرید.
- با افراد خارجی در محیط آنلاین صحبت کنید.